به گزارش راهبرد معاصر، هنوز بغض ماجرای تلخ غیزانیه را فرو نبرده و فراموش نکرده بودیم که زخم جدیدی در استان خوزستان سر باز کرد. ۵ شهریورماه و در ایام ماه محرم بود که تصاویر و فیلمهای کوتاهی از روستای ابوالفضل اهواز بهسرعت در فضای مجازی و رسانهها دستبهدست میشد. در این فیلم و تصاویر شواهدی مبنیبر تیراندازی به مردم این روستا وجود داشت که حسابی حساسیتها را بالا برد و خیلی زود ماجرای خانههای روستای ابوالفضل و درگیری مردم این منطقه با نیروهای انتظامی به مساله اصلی مردم تبدیل شد. در ساعات و لحظات اولیه اخبار ضدونقیض بسیاری مخابره شد اما مثل همیشه بسیاری از این اخبار و اطلاعات خیلی زود با تایید و تکذیبهای مکرر همراه بود. بههرحال اما آن چیزی که واقعیت داشت اصل درگیری و تیراندازی بهسمت مردم ساکن در این منطقه بود.
روستای ابوالفضل با ۳۰۰ خانوار در حدفاصل بین شهرک زردشت و پدافند کیانشهر قرار گرفته و حدود ۲ کیلومتر با اهواز فاصله دارد. اصل مساله درگیری و مشکلات ایجادشده حول مالکیت خانههایی بود که در این روستا قرار دارد. این حواشی در کنار ماجراهای دامنهدار غیزانیه تمرکز و حساسیت افکار عمومی ناظر بر تحولات خوزستان را تقویت کرده بود. در همین ایام سفر رئیس مجلس شورای اسلامی به خوزستان مورد توجه رسانهها قرار گرفت. برخی برای قالیباف نیات انتخاباتی متصور شدند و برخی اقدام وی را در راستای عمل به وظایف نمایندگی، گفت و شنود بیواسطه با مردم و نظارت میدانی بر ماوقع خوزستان دانستند. اما حقیقت ماجرا چیست؟
خوزستان مبدا نیست، مقصد است!
سفر به خوزستان به عنوان اولین مقصد سفرهای استانی قالیباف ورای حواشی سیاسی اخیر که اصلاحطلبان در دامن زدن به آن میداندار بودند، از لحاظ محرومیت استان خوزستان، آمار قابلتوجه بیکاری، فقر و مشکلات کمآبی گرفته تا ماجرای ریزگردها، دارای اهمیت ویژه است.
بر سر زبان افتادن نام خوزستان به واسطه اعتصابات مستمر کارگران هفتتپه از یکسو و بروز و ظهور مشکلاتی چون ماجرای بخش غیزانیه و اخیرا روستای ابوالفضل از سوی دیگر، موضوعاتی است که در آنها ورود خودجوش مجلسیهای جوان و جوانان انقلابی برای پیگیری مشکلات کارگران هفتتپه و... باعث تقویت امید به دورنمای جریان انقلاب و امیدواری به آیندهی مجلس یازدهم شد. در این شرایط عدهای از اصلاحطلبان با ظرفیتهای رسانهایشان بسیج شدند تا خوزستان را مبدا تحولات انتخاباتی 1400 و سفر استانی وی را برای ورود به هماوردی تصدی ریاست دولت سیزدهم تلقی نمایند و با وارونهسازی ماجرا، از تلاشهای نمایندگان مجلس و در راس آنها محمدباقر قالیباف برای گفتگوی بیواسطه با مردم و کشف و حل مشکلات محرومان اعتبارزدایی نمایند. حال آنکه خوزستان و خوزستانهای پراکنده در کشور که محرومیت و استضعاف در آنها موج میزند، باید مقصد مسئولین خدمتگزار باشند.
وقتی به رئیس مجلس مینگریم میبینیم که محمدباقر قالیباف یک مدیر عملگرا و میدانی است. برای عملگرایی نیاز دارد که در بازدیدهای میدانی مسائل را بشناسد تا برای حل آن به ایدهای اجرایی و عملی دست یابد. از طرفی هم یکی از وعدههای انتخاباتی قالیباف در شهر تهران رسیدگی به مشکلات مردم در حوزههای انتخابیه بوده است، در کنار انگیزه شخصی او برای ورود و رسیدگی بیواسطه به مشکلات مردم. مزید بر اینها اخیراً او در مقام رئیس مجلس مذاکراتی با نمایندگان داشته که برای پیگیری بهتر امور بهتر است به حوزههای انتخابیه سرکشی کند تا از نزدیک در جریان مشکلات و کاستیهای نقاط مختلف کشور قرار گیرد.
حضور فعالانه مسئولان، ظرفیت رسانه و روضهی مکشوف محرومان!
شاید گاهی عدهای در میان جریان انقلاب هم منتقد برخی کنشهای قالیباف در سیاست و انضباط اداریاش باشند اما به هر حال درباره سفر اخیر رئیس مجلس به خوزستان نکاتی وجود دارد. قالیباف رئیس مجلس یازدهم است، سفرهای اینچنینی و تخاطب مستقیم با مردم و بررسی برخی موارد از نزدیک برای یک رییس مجلس خوب است و باعث میشود تصویر صحیحی از وضعیت کشور برای آن مسئول ایجاد شود، همچنین به لحاظ ترویج برخی رفتارهای مردمدارانه و مردممدارانه ارزشمند است و اگر درست اجرا شود و با مردمفریبی همراه نشود میتواند به نوعی از فرهنگسازی میان مسئولان منجر شود.
شاید گفته شود اینجور کارها شوآف است و یا کارکرد تبلیغاتی دارد برای انتخابات ۱۴۰۰، البته که ممکن است؛ اما حقیقتا نمیتوان به جهت یک احتمال اصل این حرکت را تخطئه نمود و ابزاری هم برای نیتسنجی آقای قالیباف نداریم. در واقع میتوان گفت خوزستان استان غمانگیزی است که هر هفته یک جایش درد میکند، البته در استانهای دیگر هم درد داریم، در لرستان و کرمانشاه و سیستان هم وضعیت بهتر از این نیست. باید به این نکته توجه داشت که آن ابزاری که میتواند همه این رفتارهای مردمی و نظارت میدانی را ارزشمند کند اتفاقات بعد از آن است، یعنی این سفرها و پیگیریها بعدا چقدر از مشکل را حل میکند؟ که اگر نکرد، منتقدین حق دارند اینها را نمایش تلقی کنند. یعنی برای الان خوب است که مسئولین رفتهاند و پیگیرند ولی اگر تغییری اتفاق نیفتد نتیجه معکوس دارد و این پیام مخابره میشود که در بالاترین سطح هم آمدند و چیزی نشد و این خود ناامیدی است؛ لذا باید منتظر ماند.
رسانهمحور بودن مسئولین هم میتواند معضل باشد و هم یک مزیت. اینکه مسئول آنجایی حضور پیدا کند که در رسانه داغ است، عیب آن و اینکه مسئولین به خواست و اراده مردم توجه کنند و ناظر به مطالبات مردمی دست به اقدام بزنند، نقطه مثبت ماجراست. در نگاهی فراتر و عمیقتر، بهتر است کارگزاران حکومت خود طرح مسئله نمایند و دنبال حل آن بروند نه اینکه رسانهها مسئولین را در انتهای رسیدن کارد به استخوان به محل حادثه بکشانند، البته که رسالت رسانه همین است اما نافی وظایف ذاتی خود مسئول نیست.
جان کلام!
شاید بعضی افراد تلاش داشته باشند تا سفر قالیباف به خوزستان را با القای انتخاباتی بودن این سفر مورد تخدیش قرار دهند اما حقیقتا بین مردم بودن، با مردم بودن و در کنار مردم بودن مهم است و گاها الباقی موضوعات مطروحه حاشیه است. مردم بهترین قضاوت را در این میدان انجام خواهند داد، از آنجا که مردم ذینفعان اصلی این سفرها و صاحبان اصلی انقلاب هستند، باید حرف مردم را در اینباره شنید و از آنها پرسید که پیگیری مطالبات آنها از سوی کارگزارانشان انتخاباتی بوده است یا نه؟ مشروع و معقول نیست که به هر کنش میدانی که از سوی یک مسئول یا چهره سیاسی صورت میگیرد و نظر مثبت و رضایت مردم را جلب مینماید برچسب انتخاباتی بزنیم. نتیجتا ضمن لزوم بزرگداشت حضور مسئولان میان مردم و قدر نهادن به اقدام جالب توجه قالیباف در گفتگوی بیواسطه با محرومان، فعلا قضاوت میماند برای بعد که نتیجه این نظارت میدانی چه خواهد بود و آیا دردی را از مردم دوا خواهد نمود یا نه...